خدای مهربان به هر یک از ما توانایی و استعدادی داده است که باید آن را با تلاش خودمان شکوفا و تقویت کنیم. بعضیها خط خوبی دارند، برخیها در انجام عملیات ریاضی توانمند هستند، بعضی آشپزی خوبی دارند و افرادی هم هستند که صاحب صدای خاص و گیرایی هستند.
تینا کبیران دانشآموز کلاس ششم مدرسهی سمیه است. مادرش با علاقهی بسیاری که به هنر دوبله داشته، دورههای آموزشی را میگذراند و بهاینترتیب تینا هم به این رشته علاقهمند میشود.
او در هفتسالگی برای رادیوقاصدک تست گویندگی میدهد، اما بهدلیل اینکه هنوز در خواندن و نوشتن به مهارت لازم نرسیده بود، از پارسال شروع به گذراندن دورههای آموزشی دوبله میکند.
تینا همچنین به مجریگری و خبرنگاری هم علاقهمند است. گفتگوی ما با این دوبلور کوچک را در ادامه دنبال کنید.
چه اتفاقی پیش آمد که دوبلور شدی؟
فعالیتهای زیادی برای مدرسه داشتم، مثلا امسال برای کلاسسومیها که جشن تکلیف داشتند، سوگندنامه خواندم یا در جشنهای روز مادر و روز معلم یا ارائهی مقالههایی که برای مدرسه بود، سخنرانی کردم که همواره مورد تشویق دیگران قرار گرفتم و علاقهام به دوبله، رادیو و خبرنگاری بیشتر شد.
در ترم اول دوبله، کوچکترین هنرجوی آنجا بودم و خیلیوقتها کم میآوردم و ناامید میشدم، زیرا در کنار افرادی که دستکم هشتسال از من بزرگتر بودند، فعالیت میکردم.
باید به آن فضا عادت می کردم و با آن کنار میآمدم. باید همهی آن سختی را تحمل میکردم.
اوایل فکر اینکه نمیتوانم دوبلور شوم، ذهنم را درگیر کرده بود، اما ترم دوم با این وضعیت کنار آمدم و با شوق فراوانی ادامه دادم تا زمانی که جلوی میکروفون ایستادم و واقعا طعم توانستن را چشیدم.
آن روز بهترین روزم شد. اکنون هم میدانم تا زمانی که به جایگاهی که میخواهم برسم، این هنر را ادامه میدهم.
تاکنون در اجرای گفتگوها اشتباه هم کردهای؟
استرس اینکه پشت میکروفون دیالوگ را خراب نکنی، فرد را وادار به تپقزدن یا اشتباهات کوچک میکند. من هم چندمرتبه برایم پیش آمده است.
اوایل که تپق میزدم، خیلی خجالت میکشیدم یا ادامهی دیالوگ را نمیگفتم، اما بهمرور هر مشکلی را که بین خواندن دیالوگ برایم رخ میداد، نادیده میگرفتم و در آرامش با ادامهی گفتگو و دقت بیشتر، سراغ کلمههای بعدی میرفتم.
از ترم اول دوبله تا الان هم بنا بهنظر استادم در چند صحنه، دیالوگ نقش زن داشتهام اما تاکنون نقش بچه اجرا نکردهام.
تیناجان! چرا به هنر دوبله علاقهمند شدی؟
فعالیت در این هنر برایم بسیار باارزش است. اعتمادبهنفسی که در این هنر لازم است، مرا به آنچه میخواهم میرساند. اگر واقعا به دوبله عشق داشته باشیم، میتوانیم در آینده دوبلور، صدابردار، مدیر دوبلاژ یا استاد دوبله شویم.
بهنظرم حالا که من بهعنوان یک دختر کمسن و مستعد با نیت دوبلورشدن به این عرصه پا گذاشتهام، باید به خواستهام برسم، زیرا این توانایی را در خودم میبینم.
از توانمندیها، دوستداشتنیها و هدفهایت برایمان بگو.
در جشنها و مسابقههایی که در مدرسه برگزار میشد، در زمینهی آشپزی، تحقیقات علمی و نقاشی شرکت داشتهام و در مجلهی کودکان «آبنبات» هم نقاشی من چندمرتبه منتشر شده است.
از کودکی به خبرنگاری علاقهمند بودم، اما تاکنون فرصتی برای ورود به این حرفه پیدا نکردهام.
با برنامهریزی مناسب، هم به درسهایم میرسم هم به حرفهی مورد علاقهام. همیشه نمرهی «خیلیخوب» در درسهایم کسب کردهام، به مطالعهی کتابهای رمان، علمیتخیلی و روانشناسی هم علاقهمندم.
اگر زمانی بخواهم فعالیت دیگری انجام دهم، حتما در زمینهی نقاشی، موسیقی و کتابخوانی خواهد بود.
این روزها بزرگترین هدفم پیشرفت در درس، گویندگی و خبرنگاری است. برای آینده هم تحصیل در رشتهی روانشناسی را میپسندم. به دوستانم هم میگویم با درپیشگرفتن هدفهای بزرگ، بیشترین دلمشغولیشان ساختن آیندهای روشن باشد.
از مادر و پدرم، استادم آقای یاسر رزاقی، معلمم خانم مریم مقدسزاده و مدیر دبستان سمیه، خانم سلطانی که در این مسیر مرا حمایت و تشویق کردند هم سپاسگزارم.